English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8604 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
verbal image U تصویر ذهنی کلامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mental image U تصویر ذهنی
image U تصویر ذهنی
images U تصویر ذهنی
eidetic imagery U تصویر ذهنی روشن
aniconia U فقدان تصویر ذهنی
phantasm U روح تصویر ذهنی
verbal U کلامی
verbal intelligence U هوش کلامی
verbal iq U هوشبهر کلامی
verbalization U بیان کلامی
onomatomania U وسواس کلامی
verbal ability U توانایی کلامی
verbal behavior U رفتار کلامی
verbal fluency U سیالی کلامی
verbal comprehension U درک کلامی
verbal catharsis U پالایش کلامی
distractable speech U حواسپرتی کلامی
verbal learning U یادگیری کلامی
verbal reinforcement U تقویت کلامی
verbal suggestion U تلقین کلامی
verbal test U ازمون کلامی
nonlanguage test U ازمون غیر کلامی
preverbal phase U مرحله پیش کلامی
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
crops U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
cropped U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobats U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobat U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
flickers U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
tracings U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
subjective U ذهنی
psychical U ذهنی
psychic U ذهنی
mental U ذهنی
heuristic U ذهنی
intellectual U ذهنی
intellectuals U ذهنی
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
faculty U قوه ذهنی
subjective reality U واقعیت ذهنی
stupidness U کند ذهنی
rehearsals U مرور ذهنی
mentally handicapped U معلول ذهنی
stupdity U کند ذهنی
to stamp on the memory U ذهنی کردن
imagery U تصویرسازی ذهنی
intellectuals U ذهنی روشنفکر
intrinsic U طبیعی ذهنی
subjectivism U ذهنی گرایی
unintelligence U کند ذهنی
subjective utility U سودمندی ذهنی
mental development U رشد ذهنی
faculties U قوه ذهنی
rehearsal U مرور ذهنی
subjective value U ارزش ذهنی
bradyphrenia U کندکاری ذهنی
to imprint on the mind U ذهنی کردن
subjective equality U برابری ذهنی
mental function U کارکرد ذهنی
mental faculty U قوه ذهنی
mental faculties U قوی ذهنی
mental discipline U پرورش ذهنی
mental growth U رشد ذهنی
perceptual handicap U ناتوانی ذهنی
imbecility U کند ذهنی
mental confusion U گم گشتگی ذهنی
mentality U قوه ذهنی
mental analysis U تحلیل ذهنی
mental ability U توانایی ذهنی
mentalities U قوه ذهنی
imaginary <adj.> U ذهنی باف
mental structure U ساخت ذهنی
mental maturity U بلوغ ذهنی
mental process U فرایند ذهنی
intellectual U ذهنی روشنفکر
psychgenetic U موجدمحرکات ذهنی
heuristic learning U یادگیری ذهنی
psychological make up U نمود ذهنی
psychogenic U موجدمحرکات ذهنی
mental set U امایه ذهنی
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
raster scan U ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
subjectively U بطور ذهنی یا باطنی
faculty psychology U روانشناسی قوای ذهنی
mental subnormality U عقب ماندگی ذهنی
subjective psychology U روانشناسی ذهنی گرا
oligophrenia U عقب ماندگی ذهنی
psychologt U دانش قواوکارهای ذهنی
hypophrenia U عقب ماندگی ذهنی
subjective scoring U نمره گذاری ذهنی
brain worker U کارگر ذهنی روشنفکر
faculties U نیروی ذهنی دانشکده
mentally deficient U عقب مانده ذهنی
mentally subnormal U عقب مانده ذهنی
stupidities U کند ذهنی بی علاقگی
mentally retarded U عقب مانده ذهنی
connotations U توارد ذهنی معنی
connotation U توارد ذهنی معنی
stupidity U کند ذهنی بی علاقگی
noetic U ذهنی قیاس منطقی
faculty U نیروی ذهنی دانشکده
mental retardation U عقب مانده ذهنی
mental deficiency U عقب ماندگی ذهنی
mental retardation U عقب ماندگی ذهنی
presence of mind U حاضر ذهنی هوشیاری
stupors U کند ذهنی گیجی
stupor U کند ذهنی گیجی
psychics U دانش قوا وکارهای ذهنی
primary mental deficiency U عقب ماندگی ذهنی نخستین
secondary mental deficiency U عقب ماندگی ذهنی ثانوی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
image formation U تولید تصویر تصویر
low grade defective U عقب مانده ذهنی تراز پایین
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
columbia mental maturity scale U مقیاس کلمبیا برای بلوغ ذهنی
educable mentally retarded U عقب مانده ذهنی اموزش پذیر
california tests of mental maturity U ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
trainable mentally retarded U عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
psychogenesis U ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
subjective U فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
skew U تصویر کج
ikons U تصویر
vignettes U تصویر
gratings U در تصویر
illustrations U تصویر
grating U در تصویر
skewing U تصویر کج
icons U تصویر
icon U تصویر
illustration U تصویر
portrayals U تصویر
image line U خط تصویر
portrayal U تصویر
skews U تصویر کج
imagery U تصویر
vignette U تصویر
afterimage U رد تصویر
portrait U تصویر
likeness U تصویر
picturing U تصویر
picture U تصویر
scenography U تصویر
portraits U تصویر
pictured U تصویر
image U تصویر
likenesses U تصویر
images U تصویر
shape U تصویر
pictures U تصویر
delineation U تصویر
projections U تصویر
shapes U تصویر
projection U تصویر
image scale U مقیاس تصویر
image reversal U برگشت تصویر
image sharpness U ترام تصویر
image reversal U نقض تصویر
image test U تست تصویر
picturesque U شایان تصویر
image transformation U تبدیل تصویر
image transmission U انتقال تصویر
image shape U کادر تصویر
anaglyph U تصویر ژرفانما
aspect ratio U نسبت تصویر
image source U منبع تصویر
image speard U انتشار تصویر
Recent search history Forum search
1اموزش بستن قطعات دستگاه تاتو با تصویر
0سال ابداع سیتم تصویر لامبرت و هدف ازان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com